امروز: یکشنبه، 4 آذر 1403
05/3 1397

گروه بازار پول - طبق قانون بانک مرکزی عهده دار تنظیم سیاست های پولی کشور است  که این سیاست ها یقینا قابل تعمیم به تحولات بازار ارز و فلزات گرانبها نیز خواهد بود. پس به زبان ساده می توان ادعا کرد که مدیریت نقدینگی، بازار ارز، سکه مستقیما بر عهده بانک مرکزی است.

نگاهی ساده به مولفه های ذکر شده یادآور این واقعیت است که تاثیرات روانی اجتماعی در کوتاه ترین زمان بر بازارهای ذکر شده اثر مستقیم دارد. هرچند به تعبیر کارشناسان نمی توان اقتصاد ایران را در زمره اقتصادهایی با بازار کارا دانست اما روندنگاری چند سال اخیر مبین این واقعیت است که بازار می تواند به سرعت اخبار موجود را اصطلاحا پیش خور کرده  و نسبت به آن تاثیر پذیر باشد.

از اولین باری که محمود بهمنی و آخرین باری که ولی اله سیف نسبت به بازارهای ارز و سکه واکنش نشان دادند این ادعا اثبات شد که حتی  بازارهای منفعل هم تشنه پیشخور کردن برخی اخبار هستند.

از سوی دیگر فارغ از عوامل فنی یکی از مهم ترین عوامل توفیق یا عدم توفیق مدیریت نقدینگی در جوامع جنبه روانی آن است.

جامعه شناسان بر این باورند که سنجش سطح اعتبار و اطمینان نسبت به کارگزاران اقتصادی از جمله عوامل تاثیر گذار در مدیریت نقدینگی است .

اهمیت تاثیر روانی جامعه یا به تعبیری مصرف کننده بر بازارهای ترسو همچون سکه و دلار تا جایی است که ریچارد تیلور استاد علوم رفتاری و اقتصاد دانشگاه شیکاگو که موفق به دریافت جایزه نوبل سال 2017 شد توانست تاثیر رفتار انسان بر اقتصاد را و یا به عبارتی علم روانشاسی بر اقتصاد را به گونه ای گره بزند که کمیته نوبل را به اعتراف به این واقعیت وادار کند که اعلام دارد تیلور یک پیشتاز در زمینه تلفیق اقتصادبا روان شناسی است  و توانسته به علم اقتصاد رنگ و بویی انسانی تر ببخشد.

بیان این مهم در آنجا اهمیت پیدا می کند که می توان به جرات ادعا کرد از سال 2017 به بعد مدیریت رفتار مصرف کننده نیز به نوعی یکی از مهم ترین وظایف سایه ای بانک مرکزی است.

در یک رابطه ساده شاید بتوان برخی مولفه ها را نسبت به هم ربط داد؛ سرمایه ترسو، بازار تشنه و اقتصاد ملتهب که مدیریت این سه مولفه در کنار هم شاید دیگر وظیفه معاونت ها و ادارات فنی زیرمجموعه بانک مرکزی نیست.

در این چرخه مدیریتی نقش یک اداره در تکمیل فرآیند مدیریتی در بانک مرکزی به شدت مغفول ماند و آن اقتدار جایگاه پست روابط عمومی به عنوان نهادی مکمل بر مدیریت رفتار مصرف کننده و معماری اذهان مبتنی براهداف  است.

اما هر آنچه به تعبیر تیلور تاثیر روان بر اقتصاد بیشتر به اثبات رسید از رفتارهای استراتژیک و روش مند از سوی روابط عمومی بانک مرکزی به شدت کاسته شد. بررسی رفتارها نشان می دهد که روابط عمومی این نهاد تاثیر روان بر اقتصاد را به رسمیت شناخته نشده است  و هرقدر جامعه ایرانی خود را با ابزارها و رفتارهای نوین ارتباطی بیشتر مانوس می دید روابط عمومی بانک مرکزی بر طبل نگرش سنتی به مقوله مدیریت افکار بیشتر کوبید تا جایی که در بسیاری از موارد با ناتوانی و یا عدم توانمندی در مواجه با برخی بحران ها بر گسترش آتش بیشتر  کمک کرد.

از جمله می توان به موضع گیری های بانک مرکزی در خصوص برخی موسسات غیرمجاز و استراتژی های رسانه ای بانک مرکزی در مدیریت تقاضای دلار و سکه اشاره کرد.

سوال این است کدام استراتژی رسانه ای بانک مرکزی توانست بر التهاب فزاینده موسسات غیرمجاز فائق آید و آن را مدیریت کند؟

کدام استراتژی رسانه ای بود که رئیس کل بانک مرکزی را وادار به ارائه سیگنال های قیمتی در بازار ارز و سکه میکرد که در کوتاه ترین مدت خلاف آن به اثبات می رسید؟

حال به نظر می رسد عبدالناصر همتی که در مدیریت بحران کارنامه ای به اثبات رسیده دارد با این ماموریت سکان بانک مرکزی را در اختیار می گیرد . او که درایتش در بیمه مرکزی توانست حداقل بر پوسته بحران های حاکم بر نظام بیمه مسلط شود، این بارهم باید نظام پولی کشور را به یک آرامش هرچند مقطعی دعوت کند.

همتی خود فهم رسانه ای دارد و از جنس رسانه هاست . مدیری درون ریز و مسلط. تحلیل گران منابع انسانی معتقدند او شخصیتی عمیق نگر ، ساختار یافته و منطق گرا دارد. تجربه نشان داده از رفتارهای احساسی به دور است .ساختار اقتصادی کشور را به خوبی می شناسد خصوصا بازار مالی را .

اما اگر قرار است همچون روسای قبلی که نتوانستند کارگردان بادرایتی از نقش پست روابط عمومی بر مدیریت افکار باشند بعید به نظر می رسد او هم بتواند توفیقی در مدیریت مسلط بانک مرکزی به دست آورد.

در مقابل همتی نشان داده تا حد قابل توجهی می تواند پتانسیل مدیران خود را به فعل تبدیل کند. با به رسمیت شمردن این واقعیت که بانک مرکزی قطعا بیمه مرکزی، بانک ملی و ... نیست .

بنابراین پیشنهاد می شود که در شرایط جدید مدیریتی ساختار روابط عمومی نهاد ناظر ضمن ارتقا نسبت به مصائب روز، احیا شود تا ضمن توجه و تحلیل واکنش اذهان عمومی نسبت به مسئولیت های خود به درستی ایفای نقش کند.در پایان ذکر این نکته جالب است جایگاه روابط عمومی در بانک مرکزی ظاهرا آنقدر نادیده گرفته شده بود که پیش از آن که رئیس کل از جا برخیزد، مدیر ذیربط صندلی دیگری را برای خود رزرو کرد . آیا این نشان از وفاداری سازمانی دارد ؟ و آیا بهتر نبود مدیری که باید افکار عمومی را برای یک تغییر مدیریت مهم آماده کندکمی تامل داشت و وفاداری سازمانی را به سرانجام می رساند. شاید این نمونه سازمانی در نظام روابط عمومی ایران برای خود کم نظیرباشد که امیدست آخرین هم باقی بماند.

 

.

ارسال نظر

نام:*
ایمیل:*
متن نظر:
کد امنیتی: *
عکس خوانده نمی‌شود