امروز: شنبه، 3 آذر 1403
01/16 1402

گروه پرگار- زندگی چیزی فراتر از پس‌‏انداز کردن است
چرا اغلب توصیه‌‌های سواد مالی اشتباه هستند؟ 
کتاب‏‌های پرفروش و عامه‌‏پسند در حوزۀ امور مالیِ شخصی توصیه می‏‌کنند که اگر بدهکار هستید اول سراغ بدهی‌‏های کوچک بروید تا برای پرداخت بدهی‏‌های بزرگ انگیزه بگیرید. یا می‏‌گویند تحت هر شرایطی حداقل ۱۰ درصد درآمدتان را پس‌‏انداز کنید. گرچه رهنمون‏‌های این‏‌چنینی لزوماً از نظر راهبردی غلط نیستند ولی جیمز چوی، استاد مدیریت مالی دانشگاه ییل، معتقد است این توصیه‏‏‌ها یک جنبۀ بسیار مهمِ زندگی انسان را نادیده می‌‏گیرند؛ جنبه‌‏ای که شاید باارزش‌‏تر از سال‌‏ها پس‌‏انداز باشد. 


AtlanticAll the Personal-Finance Books Are Wrong
 



درک تامپسن، آتلانتیک— جیمز چوی، استاد دانشگاه ییل، می‏‌خواست کلاس‌های درسش در زمینۀ امور مالی شخصی به گونۀ دیگری باشد. دوست داشت برنامۀ درسی‌اش ترکیبی باشد از نتایج مقالات تخصصی اقتصاد و نکات کتاب‌های پرفروشِ پرلفت‌ولعاب.
چند سال پیش، دَه‌ها عنوان کتاب عامه‌پسند امور مالی شخصی را، که ده‌ها میلیون نسخه فروخته بودند، با دقت خواند تا بفهمد چه توصیه‌هایی می‌کنند. او می‌گوید «واقعاً به این دنیای توصیه‌ها علاقه‌مند شدم. چقدر فرق داشتند با توصیه‌هایی که ما اساتید دانشگاه دربارۀ پس‌انداز و سرمایه‌گذاری می‌کنیم». دریافت که اکثر کتاب‌های عامه‌پسند نکات مالی‌ای ارائه می‌کنند که یا واقعاً با تحقیقات دانشگاهی فرق دارند یا، به قول خودش، «مثل چی غلط‌اند».

چوی ۵۰ درسِ کتاب‌های پرفروش دربارۀ پس‌انداز، خرج‌کردن و سرمایه‌گذاری را استخراج کرد و آن‌ها را با یافته‌های تحقیقات اقتصادی جریان‌اصلی مقایسه کرد. همین ماه، نتایج کار خود را در مقالۀ علمی‌پژوهشی جدیدی منتشر کرد: «توصیه‌های امور مالی شخصیِ عامه‌پسند در برابر توصیه‌های اساتید دانشگاه» 1. نتیجه‌: اقتصاددانان معمولاً توصیه‌های عقلانی‌تری می‌کنند، زیرا با اعداد و ارقام سروکار دارند؛ پرفروش‌ها توصیه‌های عملی‌تری می‌کنند، زیرا سروکارشان با رفتار انسان است، با تمام آشفتگی و غیرعقلانی‌بودنش.

شاید چشمگیرترین نمونۀ تفاوت میان اقتصاددان‌ها و نویسندگان عامه‌پسند توصیۀ مربوط به بازپرداخت بدهی باشد. چوی می‌گوید، در نظریۀ اقتصادی، خانواده‌ها باید همیشه بازپرداخت بدهی‌های بهره‌بالای خود را در اولویت قرار دهند. هر راهبردی جز این در پیش بگیرند پرهزینه‌تر می‌شود، زیرا به این ترتیب مخارج بهره‌بالا در کنار قبض‌های ماهانه باقی می‌مانند.

اما نویسندگان عامه‌پسندی همچون دِیو رمزی تقریباً رویکرد عکس این را توصیه کرده‌اند. بر اساس روش «گلولۀ برفیِ بدهیِ» 2رمزی، باید بدهی‌ها را از کوچک‌ترین به بزرگ‌ترین بازپرداخت کنید و با صفرکردن حساب‌ها انگیزه و دور بگیرید. این به‌هیچ‌وجه کم‌هزینه‌ترین راهبرد برای حذف بدهی‌ها نیست، خودِ رمزی هم به این نکته اقرار می‌کند. اما شیوۀ گلولۀ برفی بدهی چندان ربطی به بازدهی فنی ندارد، مربوط به کسب اراده است. وقتی افرادی که زیر فشار بدهی‌اند صفرشدن یک حساب کوچک را می‌بینند، این اتفاق چنان به پاداش می‌ماند که انگیزه می‌گیرند به بازپرداخت بدهی‌های بزرگ‌ترشان نیز ادامه دهند.
چوی تأکید دارد که رویکرد رمزی لزوماً از نظر راهبردی غلط نیست، هرچند به‌لحاظ فنی مغلطه‌انگیز است: «به نظرم مثل رژیم غذایی و ورزش است؛ می‌شود به مردم بگویی کل عمرشان بروکلی و مرغ بخارپز بخورند یا برایشان دربارۀ وعدۀ تقلب صحبت کنی تا راضی شوند و انگیزه بیابند به رژیمشان پایبند بمانند».

تأکید آثار پرفروش بر دُورگیری و کسب انگیزه گاهی به توصیه‌های نه‌چندان عقلانی هم می‌انجامد. مثلاً کتاب‌های عامه‌پسند خیلی اوقات اصرار می‌کنند که، تحت هر شرایطی، مردم باید دست‌کم ۱۰ درصد از درآمدشان را پس‌انداز کنند. این راهبرد را می‌توان «تسطیح» نرخ پس‌انداز دانست: اگر از آسمان سنگ هم ببارد، باید مقدار ثابتی از درآمد را بردارید تا به مرور زمان به پس‌انداز عادت کنید.

اما زندگی مسطح نیست، بلکه پستی و بلندی دارد. بسیاری از کسانی که در ۲۵ سالگی درآمدشان به‌زحمت کفاف اجارۀ خانه را می‌دهد در ۴۰ سالگی آن‌قدر ثروتمند می‌شوند که بتوانند خانه‌ای در حومۀ شهر بخرند. بعضی از والدینی که به‌شدت زیر بار مخارج مهدکوک‌اند، با رفتن بچه‌هایشان به مدرسۀ دولتی، ناگهان بخش زیادی از هزینه‌هایشان کم می‌شود. به گفتۀ چوی، به همین دلیل است که اساتید دانشگاه اغلب از نرخ پس‌انداز کم یا حتی منفی برای جوانان دفاع می‌کنند تا در میان‌سالی پس‌انداز بالاتری داشته باشند. این دقیقاً عکس تسطیح نرخ پس‌انداز است، درواقع، تسطیح مصرف است.

این شیوه‌ها صرفاً راهبردهایی هم‌ستیز برای امور مالی شخصی نیستند، بیشتر شبیه فلسفه‌هایی هم‌ستیز برای زندگی‌اند. تسطیح میزان پس‌انداز ریشه در واقعیتی روان‌شناختی دارد: عادات نیازمند انضباط و ممارست‌اند. وقتی اکثر مردم نمی‌توانند در میان‌سالی ناگهان عادات پس‌انداز خود را تغییر دهند، پس معقول است به آن‌ها توصیه کنیم در جوانی از خیر بعضی چیزها بگذرند.

اما تسطیحِ مصرف ریشه در واقعیتی وجودی دارد: هیچ دارایی‌ای کمیاب‌تر از خودِ عمر نیست. آینده نامشخص است و بالاترین اولویت زندگی این نیست که، حتی در بدترین شرایط، نرخ دورقمیِ پس‌انداز را متعهدانه حفظ کنیم، مثلاً اینکه در ۲۳ سالگی شامی به‌یادماندنی با دوستانت بخوری ارزشمندتر از آن است که در ۷۳ سالگی چندصد دلار بیشتر برای بازنشستگی‌ات داشته باشی. طبق این منطق، رویکرد بهتر این است که بودجه را طوری تنظیم کنید که در کوتاه‌مدت راحت و شادمان باشید، حتی اگر گاهی لازم باشد نرخ پس‌اندازتان را از دهه‌ای به دهۀ دیگر (یا از سالی به سال دیگر) تغییر دهید.

شاید این عمیق‌ترین نکتۀ مقالۀ چوی باشد. دلیل موفقیت آثار پرفروش در زمینۀ امور مالی شخصی این است که نظریه و روان‌شناسی را به شکلی در هم می‌آمیزند که سرشت انسان را جدی می‌گیرد و بنابراین مستحق احترامِ اساتید اقتصاد است. ولی آنان که رضایت خود را یک عمر به تعویق می‌اندازند شاید روزی به‌لحاظ پس‌انداز ثروتمند باشند اما به‌لحاظ خاطرات فقیرند، چون لذات زیادی را در این راه قربانی کرده‌اند.
شاید بسیاری از محبوب‌ترین کتاب‌ها در زمینۀ امور مالی شخصی بتوانند مثل نظریۀ اقتصادی عمل کنند: زندگی چیزی فراتر از عادات بهینۀ پس‌انداز است.منبع ترجمان

.

ارسال نظر

نام:*
ایمیل:*
متن نظر:
کد امنیتی: *
عکس خوانده نمی‌شود