
گروه بیمه- صنعت بیمه ایران، با وجود جایگاه حیاتیاش در کاهش ریسک و ایجاد ثبات اقتصادی، همچنان با ضریب نفوذی پایینتر از استانداردهای جهانی دست به گریبان است، شعارها و طرحهای متعدد طی سالهای اخیر دستاورد ملموسی نداشتهاند.
برای فهم این ناکامی، رجوع به چارچوب نظری دارون آچموغلو و جیمز رابینسون برندگان جایزه نوبل ۲۰۲۴، در کتاب «چرا ملتها شکست میخورند» راهگشاست؛ جایی که توضیح داده میشود موفقیت یا شکست نه به جغرافیا، بلکه به ماهیت نهادها بستگی دارد:
• نهادهای فراگیر فرصت رشد و مشارکت میآفرینند.
• نهادهای استخراجی قدرت را در دست گروهی محدود متمرکز کرده و اصلاحات را مسدود میکنند.
حکمرانی صنعت بیمه در ایران بیشتر به دومی شبیه است؛ بیمهگذاران در سیاست ورزی و خط مشی گذاری جایگاه ویژه ای ندارند، تصمیمات در فضایی متمرکز گرفته میشود و ابزارهای نظارتی بیشتر جنبه تنبیهی دارند، این همان چیزی است که آچموغلو و رابینسون «دام نهادی» مینامند؛ چرخهای که خود را بازتولید میکند و مانع اصلاح میشود.
پرویز خسروشاهی، رئیس کل بیمه مرکزی، مدیری قانونمدار است اما تأکید بیش از حد او بر کنترل و انتظامبخشی، عملاً به بازتولید نهادهای استخراجی دامن زده است، او «نظارت هوشمند» را «سراب» مینامد، در حالیکه تجربه جهانی نشان میدهد نظارت دادهمحور و الگوریتمهای پیشبینی گر، شرط لازم برای اعتماد و کارایی در بازار بیمهاند.
از سوی دیگر، اقتصاد رفتاری نیز نشان میدهد چرا مردم تمایل کمی به خرید بیمه دارند، سوگیری «زمانگریزی» باعث میشود منافع آتی بیمه را نادیده گرفته و آن را هزینه اضافی تلقی کنند؛ در کشورهایی با نهادهای فراگیر، این سوگیری با نوآوری و فرهنگسازی اصلاح میشود؛ اما در ایران، تمرکز سنتی بر کنترل مانع نوآوری شده است.
راه برونرفت روشن است، گذار از نهادهای استخراجی به نهادهای فراگیر، تقویت مشارکت واقعی ذینفعان، هوشمندسازی دادههای لحظهای و ایجاد زیرساخت رقابت آزاد، تنها در این مسیر است که بیمه میتواند نقش واقعی خود را بهعنوان یک ستون در اقتصاد امروز ایران ایفا کند.