
گروه بیمه- فساد در جوامع، همانند ویروس، رفتاری مسری دارد، یک نفر که آلوده شد، بقیه نیز در معرض ابتلا قرار میگیرند، این گزاره ساده، محور مقالهای است که «دن اریلی»، اقتصاددان رفتاری، در سال ۲۰۱۹ منتشر کرد، او با آزمایشهایی دقیق نشان داد که حتی قرار گرفتن در معرض یک پیشنهاد فساد حتی بدون پذیرش آن میتواند مرزهای اخلاقی افراد را جابهجا کند، به بیان دیگر، دیدن فساد همانقدر خطرناک است که انجام آن.
این یافته، اگرچه در یک آزمایش روانشناسی اجتماعی طرح شد، اما بهخوبی میتواند وضعیت امروز صنعت بیمه ایران را توضیح دهد، صنعتی که در ماههای اخیر شاهد اختلافهای آشکار میان شرکتها و بیمه مرکزی بود، اختلافی که از سطح تعارض نظر گذشته و به مرحله بحران اعتماد رسیده است.
صنعت بیمه ایران؛ مواجهه روزمره با فرصت فساد
حال کافی است این آزمایش را با صنعت بیمه ایران منطبق کنیم، مدیران اجرایی شرکتهای بیمه با مقررات «فرد محور نظارتی» مواجهاند که برخی از آنها با شرایط واقعی اقتصاد کشور همخوانی ندارد، از سوی دیگر، گزارشهای نظارتی عملا پس از وقوع خطا تنظیم میشود.
این در حالی است که برای تدوین این گزارش های نظارتی «فرد محور»، یک دستورالعمل نظارتی منسجم، شفاف و در دسترس همگان نیز وجود ندارد و شائبه رفتارهای سلیقه ای را نیز در بعد نظارت ایجاد کرده است.
این همان رفتاری است که فرهاد دژپسند وزیر امور اقتصاد و دارایی نیز پیشتر با عنوان حس فساد در صنعت بیمه از آن یاد کرده بود و احسان خاندوزی نیز در مجمع گذشته بیمه مرکزی بر شناسایی گلوگاه های فساد و حکمرانی هوشمند تاکید داشت و حتی این موضوع را در صورتجلسه مجمع بیمه مرکزی گنجاند، همتی نیز به وضعیت نظارتی بیمه مرکزی انتقاداتی را وارد کرده بود.
از سوی دیگر برخی مدیران شرکت ها در طول فعالیت خود بارها شاهدند که تخلفات مشابه در شرکتهای دیگر رخ می دهد و بعداً راهی برای درست جلوه دادن یا مدیریت پیامدها پیدا می شود.
این تجربههای مکرر، همان «پیشنهاد رشوه» آزمایش اریلی است، یعنی حتی اگر مدیران تسلیم نشوند، مواجهه تکراری با چنین شرایطی به آنها یادآوری میکند که تخلف، چندان هم غیرعادی نیست و در نهایت، انحراف از معیار به یک هنجار تبدیل میشود.
چرا نظارت ناکارآمد مثل پیشنهاد رشوه عمل میکند؟
در آزمایش اریلی، پیشنهاد رشوه حتی برای کسانی که آن را نپذیرفتند، تأثیرگذار بود زیرا ذهن آنها را با ایدهای مواجه کرد، «امکان تخلف وجود دارد».
در ایران هم، مواجهه روزمره مدیران با گزارشهای مملو از تخلف، بدون مداخله «بههنگام» و اصلاح در حین اجرا، همان نقش را بازی میکند، هر بار که مدیری میبیند تخلفات گذشته صرفاً در قالب گزارش ثبت شده و نهایتاً با نمره منفی جمعبندی میشود، این پیام در ذهنش نهادینه میشود که: «میشود از مرزها عبور کرد، چون همیشه بعداً راهی برای توضیح پیدا میشود.»
این چرخه دقیقاً همان چیزی است که فساد را در صنعت بیمه ایران «مسری» میکند.
برای جلوگیری از این چرخه، باید «نظارت» را بازتعریف کرد، نظارت دیگر صرفاً یک ابزار نیست، بلکه یک هنر است؛ هنری که با دادهمحوری، انگیزش و اصلاح بهموقع، میتواند نهتنها فساد را مهار کند، بلکه اعتماد و نوآوری را هم به صنعت بیمه بازگرداند.
به زبان ساده، وقتی نظارت پسینی و ناکارآمد باشد، خودش بستر فساد است اما وقتی هوشمند و اثربخش شود، به موتور توسعه بدل خواهد شد.