گروه بیمه- بیمه را میتوان از سه منظر نگریست، نظام، صنعت، و زیستبوم.
این سه واژه به ظاهر نزدیک، در واقع سه مرحله از تکامل یک پدیدهاند، سه فصل از داستانی که از نظم بوروکراتیک قرن نوزدهم آغاز میشود و در شبکههای هوش مصنوعی قرن بیستویکم ادامه مییابد.
پرسش اینکه بیمه کدام است، در واقع پرسش از این است که ما در کدام فصل از این داستان زندگی میکنیم؟
در ابتدا، بیمه یک «نظام» بود؛ زاییدهی اضطراب مدرن، از قرن هفدهم که کشتیهای بریتانیایی در اقیانوسها غرق میشدند، انسان کوشید بینظمی طبیعت را به زبانی ریاضی بدل کند. قهوهخانهی لویدز لندن، زادگاه این نظام بود؛ جایی که ریسک، از امرِ تقدیری به امرِ قراردادی تبدیل شد؛ از آن پس بیمه، نه صرفاً یک قرارداد مالی، بلکه دستگاهی تمدنی برای «مدیریت عدمقطعیت» شد.
بهعنوان نظام، بیمه بر سه اصل استوار است: پیشبینی، توزیع، و اعتماد، این نظام همان کاری را میکند که نظام قضایی برای عدالت یا نظام پولی برای ارزش انجام میدهد، ساختن ثبات از دل بیثباتی.
در کشورهایی مانند ایران، هنوز بخش بزرگی از بیمه در همین سطح نظامی عمل میکند، قانون، نهاد تنظیمگر، و فرایندهای اداری ستونهای آناند، اما در جهانی که تغییر با سرعت نور حرکت میکند، نظامی که فقط بر کنترل بنا شود، دیر یا زود در برابر پیچیدگی فرو میریزد.
با صنعتیشدن اقتصاد و ظهور شرکتهای سهامی، بیمه به مرحلهی دوم گام گذاشت ، به عبارتی بیمه «صنعت» شد.
در این مرحله، هدف از حفظ نظم، به خلق ارزش اقتصادی تغییر یافت، بیمهگرها وارد رقابت شدند، محصول تعریف کردند، بازار ساختند و نوآوری را به خدمت گرفتند، صنعت بیمه، همانند صنعت بانکداری یا خودروسازی، به بخشی از موتور رشد سرمایهداری بدل شد، بدون آن، هیچ پروژه زیرساختی، هیچ تجارت جهانی و هیچ بازار مالی پایداری ممکن نبود.
اما صنعت، هرچند توان خلق سود دارد، در ذات خود محدود به منطق رقابت است، شرکتها میکوشند سهم بیشتری از بازار ریسک را تصاحب کنند، نتیجه آن شد که بیمه، بهجای آنکه ریسک را میان جامعه توزیع کند، میان بازیگران اقتصادی بازتوزیع کرد.
این منطق صنعتی در جهان امروز در حال فرسایش است؛ زیرا ریسکها دیگر در مرزهای یک شرکت یا کشور باقی نمیمانند و از بحران اقلیم تا حملات سایبری، همه شبکهای و جهانیاند.
و درست همینجا است که بیمه وارد فصل سوم میشود، فصلی با نام «زیستبوم بیمهای».
در این مرحله، بیمه دیگر نه صرفاً مجموعهای از شرکتها، بلکه شبکهای از داده، فناوری، دولت و شهروندان است.
از دیدگاه اکوسیستمی، بیمه یک موجود زنده است؛ با میلیاردها حسگر که در قالب دادههای سلامت، رانندگی، مالی و اقلیمی، جهان را در لحظه رصد میکند، در این مرحله تصمیمگیری دیگر متمرکز نیست؛ بلکه در تعامل میان بازیگران گوناگون شکل میگیرد، بیمهگرها، استارتاپهای اینشورتک، رگتکها، بانکها، شرکتهای فناوری و حتی خود مردم.
در این زیستبوم جدید، قدرت نه از سرمایه، بلکه از «دانش و اعتماد شبکهای» ناشی میشود. بنابراین بیمهگرانی که دادههای خود را با دیگران به اشتراک میگذارند و به جای رقابت کور، بر خلق تابآوری جمعی متمرکز میشوند، برندهی آیندهاند.
بیمه در این جهان تازه، دیگر فقط جبرانکننده نیست، بلکه پیشبینیکننده است؛ بخشی از زیربنای شناختی جامعهای که میخواهد بقا را از درون بیثباتی تضمین کند.
در این تحول، هر سه لایه همچنان همزمان وجود دارند. نظام بیمهای هنوز باید ثبات حقوقی و نظارتی را حفظ کند، صنعت بیمه باید همچنان نوآوری و رقابت را پیش براند، اما زیستبوم بیمهای مأموریت تازهای دارد، ایجاد هماهنگی میان نظام و صنعت، میان دولت و بازار، میان فناوری و انسان.
در واقع، پرسش اصلی دیگر این نیست که بیمه نظام است یا صنعت یا زیستبوم، بلکه این است که «چگونه میتواند هر سه باشد بدون آنکه در تضاد درونی فروپاشد».
برای ایران و دیگر اقتصادهای در حال گذار، پاسخ در بازتعریف نقش بیمه نه بهعنوان «ناظر پس از بحران»، بلکه بهعنوان «پیشگو و طراح تابآوری» نهفته است.
باید پذیرفت که در جهان امروز که ریسک از کارخانهها به ابرها مهاجرت کرده است، بیمه اگر بخواهد زنده بماند، باید از قالب سیستم بوروکراتیک و صنعت سودمحور فراتر رود و خود را به زیست بوم دانایی بدل کند؛ شبکهای از یادگیری مداوم که در آن، داده، اخلاق و انسان در تعادل تازهای زندگی میکنند.
بیمه در آغاز تاریخ، تلاشی برای رامکردن دریا بود؛ اکنون باید بیاموزد چگونه اقیانوس داده را مهار کند، آینده از آنِ کسانی است که بفهمند بیمه دیگر نه شغل، بلکه زبانِ جدیدِ بقاست.

