ایشان حل بحران سقوط ارزش پول ملی، تورم و افزایش قدرت خرید مردم را منوط به رونق تولید دانستند و با اشاره به روند برخی از واگذاری‌‌ها، آنها را نمونه‌هایی از کارهای نسنجیده یا فسادآلود عنوان کردند.به جرات می توان رهنمودهای اخیر رهبری را تبیین دقیق مفهوم و ابعاد بهره‌وری و شیوه‌ها عملی ارتقای بهروه‌وری در کشور دانست.

وقتى جنگ جهانى دوم به پایان رسید، از صدر اعظم وقت آلمان پرسیدند که آیا پول بدون پشتوانه آلمان مى تواند در بازسازى خرابى ها و صدمات ناشى از جنگ در این کشور مؤثر باشد؛ جواب وی این بود: «پشتوانه ما نه طلاست، نه سنگ هاى قیمتى و نه اوراق بهادار، پشتوانه پول ما، کار است.»معنى ساده این حرف این است که آلمان ها براى بازسازى کشور ویران شده شان به بهره ورى نیروى کار تکیه داشتند و نتیجه موردنظرشان را هم گرفتند. 

این درحالى است که پائین بودن نرخ بهره ورى نیروى کار در کشور ما به مشکل اساسی تبدیل شده است.بهره وری را در تعریف می توان استفاده بهینه از منابع در راستای تولید کالاها و خدماتی دانست که مصرف کنندگان، آنها را با طیب خاطر طلب می کنند و عامل ایجاد رضایت در جامعه و افزایش شاخص های مطلوبیت در تمام ابعاد آن می شود.اساسا بهره وری حلقه واسط میان تولید و انسان است، یعنی آنچه که امینت مادی را به امنیت معنوی متصل می کند و تحقیقاً مقیاسی است که به روشنی در فرمایشات اخیر مقام معظم رهبری قابل مشاهده می باشد.ایشان با ظرافت سه کلید مفهومی انسان، تولید و امنیت را در کنار یکدیگر تعریف می کنند آنجا که می فرمایند:«در حالی‌که از یک طرف عده‌ای از جوانان در تلاش پرانگیزه برای رونق تولید در کشورند، در طرف دیگر برخی خرابکاری‌های ناشی از فساد، تولید را نابود می‌کند که نباید اجازه داد این موارد و مشکلاتی همچون قضایای کارخانه‌ها در اراک و خوزستان شکل بگیرد.»حال اینکه چرا بخش های مختلف با توجه به تاکیدات مکرر از این نکته غافل بوده اند، دلیل اساسی را می توان در عدم توجه به تفکر استراتژیک در کشور دانست.در تعریف، تفکر استراتژیک عبارت است از ابزاری برای معرفی مفاهیم و رویکردها.

از دیدگاه ماهوی تفکر استراتژیک یک بصیرت و فهم است؛ این بصیرت کمک می کند تا در شرایط پیچیده کسب و کار واقعیت های بازار و قواعد آن به درستی شناخته، ویژگی های جدید بازار زودتر از دیگران کشف، جهش های(ناپیوستگی های) کسب و کار درک و برای پاسخگویی به این شرایط راهکارهای بدیع و ارزش آفرینی خلق شود.تفکر استراتژیک سیستم را قادر می سازد تا بفهمد کدام عامل در دستیابی به اهداف مورد نظر موثر است و کدام یک موثر نیست و چرا و چگونه عوامل موثر برای مشتری ارزش می آفریند.بر همین اساس به نظر می رسد برای رسیدن به اهداف متعالی بهره وری و بسط تفکر استراتژیک برای رسیدن به اهداف بالا دستی کشور، به یک تغییر نگرش کلی در سیستم اجرایی در کشور نیازمندیم، تغییر نگرش از وضع فعلی (الگوی مداهنه فرمان) به الگوی مطلوب (مالیات-امنیت).

اساساً در الگوی مداهنه فرمان ساختار اجرایی بدون توجه به بخش های پایین دستی و بی نیاز از آن، بواسطه دست اندازی به منابع خام اقدام به بودجه ریزی و تامین بودجه می کند در این نابسامان، بیماری هلندی یکی از خروجی های شناخته شده آن به شمار می آید آنجا که رهبری در مورد جلوگیری از واردات بی رویه به روشنی تاکید فرمودند؛ بحرانی که کشور را از سال 1353 تاکنون درگیر خود ساخته؛ اما در مقابل حرکت به سمت الگوی مطلوب مالیات-امنیت کارگزاران اجرایی کشور پیرو ایجاد بسترهای مطلوب و پایدار امنیت سرمایه گذاری، طبقات بودجه را با توجه به توسعه پایدار مالیات از محل خلق ارزش تجهیز می کند.

در همین رابطه به نظر می رسد اطلاح سیستم بانکی، ایجاد تسهیلات برای توسعه صنایع کوچک و کم سرمایه بر، بازنگری در سیستم بیمه های خصوصی، هکاری مستقیم شهرداری ها، مساعدت و همراهی وزارت تعاون، کار و تامین اجتماعی از اهم برنامه اصلاحی می تواند بشمار آید.