صفحه اصلي > سایه بان > تحلیلی کوتاه از رفتار شناسی دو رئیس کل بیمه مرکزی

تحلیلی کوتاه از رفتار شناسی دو رئیس کل بیمه مرکزی


8 مهر 1402, 18:04.

گروه سایبان - در علوم مدیریتی اصلی وجود دارد به نام اصل «پیتر»؛ این اصل معتقد است: «سازمان ها با مدیرانی اداره می شوند که به نظر می‌رسد مناسب جایگاه‌شان نیستند. مدیرانی که برای آن جایگاه از کفایت لازم برخوردار نبوده اند، در سراسر جهان، جایگاه‌های مهم و کلیدی را اشغال کرده‌اند. 

 

این اصل مدیریتی حکایت این روزهای نهاد ناظر بیمه است. تقریبا 18 ماه پیش بود که مجید بهزادپور برای نخستین بار خبر غیر رسمی حضور خود را به عنوان رئیس کل بیمه مرکزی تائید کرد.

تا آن زمان اهالی صنعت بیمه او را مدیری آرام و آگاه به مسائل مالی می دانستند و سابقه حداقلی او در بیمه مرکزی را شرطی مطلوب برای حضور او در این نهاد عنوان می کردند.


پس از رای اعتماد هیات دولت به وی و با گذشت زمان، با تعلل وی در تصمیم گیری های کلیدی رفته رفته مشخص شد او برای اتخاذ تدابیر سازمانی از سرعت عمل لازم برخوردار نیست یا حداقل بیش از مدیران دیگر نسبت به اتخاذ تصمیم گیری وسواس دارد. همین تعلل در تصمیم گیری سبب شد تا برخی از واژه «وسواس تصمیم» برای او یاد کنند.


والتر کافمن مبدع لغت وسواس و یا ترس تصمیم گیری از این موضوع به عنوان یک اختلال یاد می کند که می تواند کیفیت عملکرد را تحت تاثیر قرار دهد.

بررسی عملکرد بهزادپور نشان می دهد که او در انتخاب مدیران برای جایگاه های مختلف بیمه مرکزی از حساسیت ویژه ای برخوردار بود تا جایی که این حساسیت سبب شده بود که او نتواند در بزنگاههای مدیریتی تصمیمات قاطع و سریع اتخاذ کند، تصمیماتی که قانونا در حیطه اختیارات او قرار داشت.

این تعلل تا به آنجایی رخ نمایی کرد که او حتی برای اولین دیدار خود پس از دریافت حکم ریاست کلی با مدیران عامل و افراد کلیدی صنعت بیمه منتظر دعوت آنها ماند و به جای دعوت رسمی به عنوان رئیس کل و طرح دیدگاه های جدید خود در برج بیمه آتقدر تعلل کرد که نخستین دیدار رسمی او در بیمه مرکزی رخ نداد.


اما در مقابل علی استاد هاشمی مردی که با ورودش به بیمه مرکزی برخی قضاوت ها در خصوص عدم سابقه و تجربه کافی در صنعت بیمه در خصوص او نمود یافته بود و به واسطه حساسیت جایگاه شغلی اش مخاطره آمیز بودن برخی تصمیم گیری ها مورد نقد و بررسی قرار  گرفته بود، این روزها با تصمیم گیری های قاطع صنعت بیمه شگفت زده کرده است.


او با اشراف به جایگاه رئیس کلی و رعایت پروتکل های مدیریتی با دیدار های رسمی، سازمان یافته و متشکل با مدیران عامل و اعضای هیات مدیره شرکت ها از یک سو و دیدار رسمی با بخش های مختلف مدیریتی در نهاد ناظر نسبت به تبیین دیدگاه های خود اقدام موثر و به هنگامی داشته است تا با ایجاد همگرایی و یکپارچه سازی راهبردی صنعت بیمه را با اهداف نهاد ناظر هم سو کند.

هرچند او به عنوان یک عضو هیات عامل مورد  نقد و بررسی قرار گرفت اما نشان داد به عنوان رئیس کل از اشراف مطلوبی نسبت به جایگاه مدیریتی خود برخوردار است، کما اینکه انتصاب های کلیدی و مدیریتی اش هم بسیار سریع و به همگام بود .

در علم روان شناسی مدیریتی دانشی وجود دارد به نام MBTI . بر مبنای این دانش افراد به صورت کلی به 16 تیپ شخصیتی تقسیم بندی می شوند. 

بر مبنای این روش شخصیت شناسی مجید بهزادپور و علی استاد هاشمی هر دو احتمالا در دسته بندی شخصیتی اصطلاحا SJ 

( Sensitive judgement) قرار می گیرند.

بر اساس تعریف این افراد معمولا به باورها و دانش های شخصی خود اعتقاد داشته و معمولا بر مبنای اصول فکری خود گام بر می دارند. اما اگر این دو رئیس کل را در حوزه عملکردی قیاس کنیم مجید بهزادپور به واسطه حساسیت های زیاد به باورهای خود از قدرت تصمیم گیری بالایی برخوردار نبود و همین موضوع به عنوان یک نقطه ضعف در کارنامه وی باقی ماند . 

در مقابل استاد هاشمی به واسطه شناخت دقیق از باورهای خود توانست تصمیمات خود را سریعتر به منصه ظهور گذارد، اصلی که صنعت بیمه حداقل در این چند ماه از آن کم بهره بود و در نهایت با چنین رویکردی انتظار می رود که هزینه فرصتهای از دست رفته در صنعت بیمه کاهش یابد .

 


بازگشت | Web Statistics