جایگاه نقد و نظر در صنعت بیمه3 آذر 1394, 13:23. |
غلامعلی ثبات - نقد را بايد در عرصه صنعت بیمه گسترش داد و قيدها و يا گزارههايي چون نقد غیرمنصفانه و مغرضانه و ارجاع به انگيزههاي نقدكننده نباید باعث نگرانی و محرومیت از مواهب نقد و نظر شود. متن یادداشت اختصاصی سایت تحلیلی- خبری آیین به قلم غلامعلی ثبات عضو انجمن حرفه ای صنعت بیمه، با عنوان «جایگاه نقد و نظر در صنعت بیمه» به شرح ذیل است: قبل از آنکه در سال 1373 دکتر عبدالناصر همتی از معاونت سیاسی سازمان صدا و سیما به بیمه مرکزی بیاید صنعت بیمه آنچنان نام و نشانی در رسانه ها نداشت و فعالیت رسانه ای این صنعت محدود بود به انتشار فصلنامه صنعت بیمه که بیمه مرکزی منتشر می کرد و چند نشریه داخلی که چهار شرکت بیمه دولتی تهیه و توزیع می کردند. در آن وضعیت، تقریبا همه نوشته های فعالین صنعت بیمه جنبه کاملا حرفه ای و تخصصی داشت و در جهت ارتقای فنی این حرفه و انتقال تجربه بیمه گری کشورهای پیشرفته، ترجمه یا تدوین می شد. از سوی دیگر، فعالیت نهاد ناظر و شرکت های بیمه نیز آنچنان گسترده نبود که در معرض نقد و نظر صاحب نظران در رسانه ها قرار گیرد. آقای دکتر همتی تحت تاثیر پیشینه رسانه ای خود، به سرعت صنعت بیمه را در عرصه رسانه های عمومی مطرح کرد. البته این اقدام مخالفینی هم داشت، عده ای از فعالین صنعت بیمه معتقد بودند که مسائل این صنعت باید در فضای حرفه ای آن مطرح شود و نیازی به درج آن در رسانه های عمومی نیست. با این وجود، به دنبال پخش چند مصاحبه و برنامه رادیو و تلویزیونی، به مرور مطالب و مقاله هایی درباره صنعت بیمه در رسانه ها منتشر گردید و با مطرح شدن موضوع خصوصی سازی شرکت های بیمه در مراجع تقنینی و اجرایی کشور و تصویب قوانین و مقررات مربوط به آن، رسانه های همگانی وارد موضوعات و مسائل این صنعت شدند. از آن به بعد، تواتر درج مطالب مرتبط با صنعت بیمه در رسانه ها افزایش یافت و شرکت های بیمه دانستند که می توانند علاوه بر آگهی، شرکت خود را در قالب مصاحبه و خبر هم معرفی کنند و البته هزینه های ویژه آن را هم بپردازند. در سال های بعد با ورود اینترنت، فضای فعالیت رسانه ای صنعت بیمه به شدت متحول و عرصه ای فراهم شد که صاحب نظران با سرعت و سهولت بیشتری نوشته ها و نظرات خود را منتشر نمایند. با این وجود، همواره عواملی مانع طرح آزادانه نظرات انتقادی درباره ضعف ها و مشکلات صنعت بیمه بوده است: نخست آنکه تقریباً همه خبرگان و صاحب نظران صنعت بیمه، جزو مسؤولان مؤسسات بیمه هستند. به همین دلیل دغدغه مصالح شخصی و شرکتی، انگیزه آنها را برای نوشتن و انتشار نقدها و نظراتشان در رسانه ها کم می کند. این افراد، بیشتر آنچه که می توانند به صراحت در عرصه های عمومی عرضه نمایند را در جمع های محدود و دوستانه ابراز و سایر همکاران حرفه ای را از شنیدن نظراتشان محروم می کنند. مانع دوم و مهمتر، حساسیت و موضع گیری مخاطبین نقدهاست. اغلب این اشخاص نگرانند که انتقاد از آنان در عرصه های عمومی و حتی درون سازمانی، موجب تضعیف جایگاه و موقعیتشان شود و گاهی خصلت های روانشناختی شان از اساس هیچگونه نقد و نظر مخالفی را برنمی تابد. از سوی دیگر، نیاز رسانه ها به درآمدزایی و جذب آگهی از شرکت ها و مؤسسات دولتی و خصوصی باعث شده است که گاهی از درج مطالب انتقادی که ممکن است موجب نارضایتی آگهی دهندگان و برهم خوردن رابطه مالی با آنان شود خودداری کنند. به تعبیری آنچه که رسانه ها در انتقاد از رابطه مالی بین نظارت کننده و نظارت شونده در صنعت بیمه مطرح می کنند به شکل درج آگهی و تیترها و خبرهای سفارشی، بین خودشان و مخاطبین نقد هم وجود دارد انگار گریزی هم از چنین رابطه ای ندارند زیرا تداوم فعالیت رسانه آنها به آگهی وابسته است. به تعبیر رایج در رسانه ها "اول آگهی، بعد از آن آگاهی". در این میان فقط رسانه های وابسته به نهادهای حکومتی و بهره مند از رانتهای دولتی می توانند بدون دغدغه مالی و همسو با منویات و منافع خود مطالب انتقادی را علیه مؤسسات و مسؤولین صنعت بیمه منتشر کنند. با همه این احوال، اکنون رسانه ها نقش غیرقابل انکاری در تبیین و تحلیل مسائل صنعت بیمه دارند و مطالب مفید و مؤثری درباره رویکردها و برنامه های صنعت بیمه در آنها منتشر می شود. در این وضعیت چنانچه مدیران و مسؤولین این صنعت تحمل خود را در برابر نقد و نظر افزایش دهند و نگاهی درست و اصولی به موضوع نقد داشته باشند می توانند از ابزار نقد به عنوان فرصتی برای تصحیح امور و ارتقای کارایی مدیریت استفاده کنند. برعکس، اگر به نقد و نظر به عنوان تهدید نگاه شود ایستگاه های بازبینی و اصلاح عملکرد حذف و مسیر پویایی مدیریت مسدود می گردد. در همین رابطه، نکات زیر چکیده مقاله ای است که تأمل در آنها می تواند در تصحیح نگرش و افزایش سعه صدر در قبال نقد بسیار راهگشا باشد و باعث بهبود نقش رسانه ها در ارتقای وضعیت صنعت بیمه شود: 1- انگیزه نقد: بايد ميان انگيزه نقدكننده و محتوا و مضمون نقد تفاوت قايل شد و نباید انگيزه ناقد را ملاک اعتبار و درستي نقد دانست. انگيزه يك امر دروني است و هيچ راه معتبري براي سنجش انگيزه واقعي ناقد وجود ندارد. اگر انگيزه ناقد هم معلوم باشد تأثير تعيينكننده ای در صحت و اعتبار نقد ندارد زيرا ميتوان با حذف نام نقدكننده، نقد را ارزيابي و بررسي كرد. اگر كسي با انگیزه ناموجه، نقد كند ولي نقد او وارد باشد اثر عمل او موجه و دوستانه است. البته می توان انگيزه را به عنوان موضوعي جداگانه و مستقل از اعتبار نقد، بررسي کرد. 2- نقد منصفانه و سازنده یا نقد غیرمنصفانه و ويرانگر: برچسب زدن به نقد پذيرفتني نيست. نقد، یا درست است یا نادرست و پيش از انتشارش هيچ راهي براي راستآزمايي آن وجود ندارد. پس از انتشار هم نميتوان درباره آن با قطعيت اظهارنظر و قضاوت كرد. بنابراين بايد از هر نقدي حتي نقد غیرمنصفانه و نادرست استقبال كرد زيرا با پاسخ به نقد نادرست ميتوان مسير درست را بيش از پيش معرفي كرد. نقد نادرست بازتابي از اعتقاد به درستی اين نوع نقدهاست و براي اصلاح آنها، بايد نقدهاي نادرست نيز مطرح شوند. 3- نقد در عرصه عمومي يا خصوصي: هدف نقد اصلاح يك مسأله خصوصي نيست که بطور خصوصی مطرح شود. هدف از انتشار نقد افزایش آگاهی جمعی است و مخاطب هر نقدي، همه اشخاص ذی نفع هستند نه يك فرد خاص. نقد را بايد در عرصهي عمومي مطرح كرد تا همهي افراد ذي نفع مطلع شوند و در موافقت يا مخالفت با آن موضعگيري كنند وگرنه احتمال تأثيرگذاري نقد بر رفتارها بسیار کم می شود. 4- انتقاد از خود: انتقاد از خود باعث انحراف نقادی می شود زیرا در عمل حق انتقاد را انحصاري كرده و ديگران را از آن محروم می کند. اگر كسي از خود انتقاد می کند ولي انتقاد ديگران را برنميتابد می خواهد عرياني خودشیفتگی را در پرده انتقاد از خود بپوشاند. كسي ميتواند به انتقاد از خود بپردازد كه بيش از هر كس ديگري بیان انتقاد از سوی ديگران را تشویق کند و مانع آنها نشود. كسي كه رفتار غلطي مرتكب ميشود و آن را نقد ميكند بايد مسؤوليتهاي ناشي از آن را هم قبول كند. انتقاد از خود هيچ اهميتي در فرآيند نقد ندارد، آنچه كه اهميت دارد باز بودن فضاي نقد براي ديگران است. اگر از خود انتقاد نکنیم اما راه براي انتقاد ديگران باز باشد، هيچ مشكلي ايجاد نميشود، زيرا ديگران با انتقاد از ما ميتوانند هزينهي رفتارهاي غلط را بر ما تحمیل كنند و ما را مجبور به پذيرش راه درست نمايند. 5- رابطه نقد و نظم: هيچ نقدي نميتواند و نبايد نافي نظم باشد. نقد در مرحله انديشه و ذهن است، در حالي كه نظم معطوف به عمل است. ممكن است مخالف و منتقد قانون یا مقررات خاصي باشیم ولي تا هنگامي كه تابع آن قانون یا مقررات هستیم و آن را اجرا می كنیم نظم را بههم نمی زنیم. اينكه گفته ميشود نقد، موجب لطمه به اجرای برنامه ها ميشود گزارهي غلطي است، زيرا برنامه ای كه به دليل ناتواني در برابر نقد لطمه بخورد از اساس ناتوان و ناپايدار است. در مجموع، نقد را بايد در عرصه صنعت بیمه گسترش داد و قيدها و يا گزارههايي چون نقد غیرمنصفانه و مغرضانه و ارجاع به انگيزههاي نقدكننده نباید باعث نگرانی و محرومیت از مواهب نقد و نظر شود.
بازگشت | |