08/25
1394

هر چند که بیان یک نظر ساده در یک شبکه اجتماعی را نمی توان به بیان دیدگاه رسمی یک بنگاه رسانه ای تعمیم داد اما به نظر می رسد بتوان چنین بیانی را منشعب از نگرش حاکم بر استراتژی آن بنگاه رسانه ای قلمداد کرد.
واکنش غیر رسمی سردبیر این روزنامه اقتصادی این است، نجات خودروسازي ايران تنها يك راه حل دارد، فروش به برندهاي معتبر جهاني؛ در ترکیب این جمله از دو کلید واژه فروش و برند استفاده شده است، فرض کنیم به محال، دولت مصمم شود شرکت پارس خودرو را به شرکت رنو بفروشد، سوال این است به نظر طراحان چنین ایده های ذهنی، پیکره بندی سهام شرکت جدید باید چگونه باشد که ضمن حفظ حاکمیت ایرانی، اقتدار دولتی نیز محفوظ بماند؛ ضمن اینکه نحوه ورود سرمایه گذار فرانسوی نیز چگونه باید باشد که امکان مدیریت انتقال تکنولوژی و توسعه بازار را بر مبنای نگرش خود متوازن کند؟
از سوی دیگر در دنیای امروز رتبه اقتدار دولت ها در عرصه بین الملل بر حاصل جمع ارزش برند های موجود در آن کشور متمرکز است و اساسا بر همین منوال است که نظام دولت مداری از نظام دستوری بالا به پایین، به نظام مالیات - امنیت چرخش کرده، به عبارتی دولت های توسعه یافته در قبال پذیرش تفکر «داده – ستانده»، نظام عرضه و تقاضای خود را مدیریت می کنند و از این ترکیب هذلولی با ابزار مالیات، کسب درآمد و از آن مهم تر کسب هویت می کنند.
پس بنابراین نقطه آغازین توسعه کشورهای توسعه یافته خلق برند و توسعه کمی آن است نه کسب درآمد از طریق خام فروشی، حال در این شرایط چگونه اصلح است که بنگاهی که حداقل های نظام برند سازی را با صرف هزینه های هنگفت دولتی و در مدت زمان چند دهه بدست آورده را بدون توجه به پیامدهای برند ملی به فروش رسانیم، اینکه تنها به عنوان مثال شرکت رنو توانست داچیای رمانیایی را خریداری و با طراحی جدید روانه بازار کند هیچ هویتی برای کشور رومانی به ارمغان نیاورده است.
انتقادی که حتی برخی برند استراتژیست ها در خصوص تاثیر عقد این قرارداد بر هویت ملی رومانی دارند؛ آنان بر این عقیده هستند که بی هویتی طرح هرچند که به واسطه فروش و کسب سهم بازار توانسته گوی سبقت را از بسیاری از رقبای خود بگیرد اما در خلق برند و جایگاه آن هیچ گاه نتوانسته به اهداف متعالی خود دست یابد و همیشه چتر برند رنو و به دنبال آن کشور فرانسه را یدک می کشد، به عبارتی هویت کشور رومانی مفعول جایگاه برند شرکت رنو شده است، که بنظر نمی رسد ورود به این بستر حتی در صورت امکان، دوایی برای توسعه برند ملی کشور باشد، تفکری که به کرات در لابلای چشم انداز ایران 1404 مشهود است.
روند رفتاری گروه سایپا نیز گواهی براین ادعاست که این شرکت حتی اگر الگوی مدیریتی و پیش پا افتاده و قدیمی PEST را هم متناسب به اجرا می گذاشت نباید گرفتار بحران امروز می شد؛ که نه در شان نام خود بود و نه برند ملی، اما به نظر می رسد بحران موجود نگرشیست که با خام فروشی درمان نمی شود و حتی اگر برای فرانسوی ها هم فرش قرمز پهن می شد گرفتار فردایی دیگر بود.